خداوندا
خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکسته قلب من جانا به عهدخود وفا کن
مستي ات
تعادل دنيايم را بر هم مي زند
وقتي لبهايم را
تلو .... تلو .... مي خوري .
لب جـــــاده می ایستـــــــم
و به دوردست ها نگاه میکنم
شاید،،،
فقط شایــــــد
دلش تنــــــگ شد
و
برگشت...
جهانيست
که از خیال تـــ ـــو
خالی باشـــد . . .!
من این چشم های بی تو را گفتی دوستت دارم برای دوباره آمدن کاش می فهمیدی قهر میکنم که دستم را محکمتر بگیری... شب را با نام تو آغاز می کنم تا تو رفتی همه گفتند
به کجای این شهر بدوزم
که هنوز
نرفته باشی؟
و من به خیابان رفتم.
فضای اتاق برای پرواز کافی نبود !
چشمهایم روز اولی ندارند !
اصلاً
چشمهایم را ببندم که چه؟
کسی که بــــــاد دست به دستش کرد
برگشتنی نیست . . . !اگر می توانستم !
شراب می شدم برایت ..
از آن شراب های ِ کهنه ی قدیمــــــی ..
تا مــست شوی از من ...
تا برایم مـستی کنی!!
دیـوانـــگی کنی !..
عاشقی کنی !..
هر صبح ..
هر ظهر ..
هر شب ..
هر لحظه ........
هر چقدر هم كه چشمانت را محكم بفشاری
رویای از دست رفته ات باز نمی گردد
وقتی از خواب پریده باشی ...
که بلندتر بگویی بمان...
همین|
و بامدادان با رویا های تو بر می خیزم
تمام هستی من
یک حلقه تنهاییست
در پنجهء کوچک تکرار
اولویت اول زندگی آدم می شود
پس...
نگو عاشقمی
وقتی به فکر همه هستی
...جز من
که از دل برود هرانکه از دیده برفت
و به ناباوری و غصه من خندیدند
آه ای رفته سفر
که دگر باز نخواهی برگشت
کاش می آمدی و میدیدی
که در این تنگ بلور
ماهی سرخ تو زنده است هنوز
و در این کلبه سرد
یادگار تو بجاست
کاش میدانستی
که از دل نرود هر آنکه از دیده رود
به شرطي كه آدمها بعد از دوست داشته شدن
آدم بمانند.....!,
نظرات شما عزیزان: